چرا در روابط عاشقانه گاهی احساس میکنیم که دیگر نمیتوانیم تغییر کنیم؟
در روابط عاشقانه، لحظاتی فرا میرسند که احساس میکنیم به سقف رسیدهایم. دیگر نمیتوانیم خودمان را تغییر دهیم، سازگار شویم یا حتی درک کنیم. این حس درماندگی میتواند بسیار آزاردهنده و مخرب باشد. اما چرا چنین احساسی به وجود میآید؟


برای افزایش انگیزه، باید به این فکر کنیم که تغییر چه مزایایی برای ما خواهد داشت. مثلا اگر بتوانیم رفتارهای مخرب خود را تغییر دهیم، رابطه سالمتر و رضایتبخشتری خواهیم داشت و احساس شادی و رضایت بیشتری را تجربه خواهیم کرد.
در ضمن، میتوانیم از شریک عاطفیمان کمک بگیریم. از او بخواهیم که ما را تشویق کند و به ما یادآوری کند که چرا میخواهیم تغییر کنیم.
اگر انگیزه خود را از دست دادیم، به خودمان یادآوری کنیم که چرا شروع کردهایم و چه چیزی میخواهیم به دست آوریم. در ضمن، میتوانیم از یک مشاور متخصص کمک بگیریم تا به ما در حفظ انگیزه کمک کند.
بدون انگیزه، حتی کوچکترین تغییرات هم غیرممکن به نظر میرسند.
ترس از ناشناختهها
تغییر، ورود به دنیای ناشناختههاست. ما نمیدانیم که نتیجه تغییر چه خواهد بود و آیا میتوانیم با شرایط جدید سازگار شویم یا نه. این ترس باعث میشود که در برابر تغییر مقاومت کنیم و احساس کنیم که نمیتوانیم تغییر کنیم. برای غلبه بر این ترس، باید به این فکر کنیم که ماندن در وضعیت فعلی چه هزینههایی دارد. آیا حاضر هستیم این هزینهها را برای همیشه بپردازیم؟در ضمن، میتوانیم تغییر را به قدمهای کوچکتر تقسیم کنیم. با برداشتن قدمهای کوچک، میتوانیم ترس خود را کاهش دهیم و به تدریج به سمت هدف خود حرکت کنیم. ترس از ناشناختهها، اغلب با ترس از شکست و طرد شدن گره خورده است.
عدم ارتباط موثر با شریک عاطفی
ارتباط موثر، کلید یک رابطه سالم و موفق است. اگر نتوانیم به طور با صداقت و شفاف با شریک عاطفیمان ارتباط برقرار کنیم، نمیتوانیم نیازها و خواستههای خود را به او انتقال دهیم و نمیتوانیم مشکلات رابطه را به طور سازنده حل کنیم. این امر باعث میشود که احساس کنیم در رابطه گیر افتادهایم و نمیتوانیم تغییر کنیم. برای برقراری ارتباط موثر، باید به حرفهای شریک عاطفیمان با دقت گوش دهیم و سعی کنیم او را درک کنیم. در ضمن، باید احساسات و افکار خود را به طور واضح و محترمانه بیان کنیم. از سرزنش و انتقاد خودداری کنیم و به جای آن، سعی کنیم به دنبال راهحلهای مشترک باشیم. اگر در برقراری ارتباط موثر مشکل داریم، میتوانیم از یک مشاور متخصص کمک بگیریم. وقتی ارتباط قطع میشود، احساس تنهایی و انزوا در رابطه افزایش مییابد.
سرسختی و عدم انعطافپذیری
سرسختی و عدم انعطافپذیری، مانع بزرگی برای تغییر است. اگر نتوانیم نظرات و عقاید دیگران را بپذیریم و حاضر به مصالحه نباشیم، نمیتوانیم در رابطه پیشرفت کنیم و احساس میکنیم که نمیتوانیم تغییر کنیم. برای غلبه بر این مشکل، باید سعی کنیم دیدگاههای خود را بازتر کنیم و به نظرات دیگران با احترام گوش دهیم. در ضمن، باید حاضر به مصالحه باشیم و به دنبال راهحلهایی باشیم که منافع هر دو طرف را تامین کند. سرسختی، اغلب ریشه در ترس از دست دادن کنترل دارد.
تجربه آسیبهای گذشته
تجربه آسیبهای گذشته، میتواند تاثیر عمیقی بر روابط فعلی ما داشته باشد. اگر در گذشته مورد سوء استفاده، خیانت یا بیمهری قرار گرفته باشیم، ممکن است در رابطه فعلی نیز رفتارهای مشابهی را تکرار کنیم یا از صمیمیت و نزدیکی با شریک عاطفیمان بترسیم. این امر باعث میشود که احساس کنیم نمیتوانیم تغییر کنیم. برای غلبه بر این مشکل، باید به خودمان اجازه دهیم که گذشته را رها کنیم و به آینده امیدوار باشیم. در ضمن، میتوانیم از یک مشاور متخصص کمک بگیریم تا به ما در پردازش آسیبهای گذشته کمک کند. آسیبهای گذشته، میتوانند الگوهای رفتاری مخربی را در ما نهادینه کنند.
احساس هویت وابسته به رابطه
اگر هویت خود را به طور کامل وابسته به رابطه بدانیم، ممکن است احساس کنیم که نمیتوانیم تغییر کنیم، زیرا میترسیم که با تغییر کردن، هویت خود را از دست بدهیم. مثلا اگر خود را فقط به عنوان «همسر فلانی» یا «پدر فلان فرزند» تعریف کنیم، ممکن است نتوانیم به نیازها و خواستههای خود توجه کنیم و احساس رضایتمندی را تجربه نکنیم. برای غلبه بر این مشکل، باید سعی کنیم هویت مستقل خود را تقویت کنیم. باید به علایق، استعدادها و اهداف خود توجه کنیم و فعالیتهایی را انجام دهیم که به ما احساس ارزشمندی و رضایتمندی میدهد. وابستگی بیش از حد، میتواند منجر به از دست دادن فردیت در رابطه شود.
عدم حمایت کافی از طرف شریک عاطفی
تغییر کردن نیازمند حمایت و تشویق است. اگر شریک عاطفیمان از ما حمایت نکند و به جای آن، ما را سرزنش یا انتقاد کند، ممکن است انگیزه خود را از دست بدهیم و احساس کنیم که نمیتوانیم تغییر کنیم. برای حل این مشکل، باید با شریک عاطفیمان در مورد نیازهای خود صحبت کنیم و از او بخواهیم که از ما حمایت کند. در ضمن، باید به او یادآوری کنیم که تغییر یک فرآیند تدریجی است و نیازمند صبر و حوصله است. اگر شریک عاطفیمان حاضر به همکاری نباشد، ممکن است لازم باشد در مورد آینده رابطه خود تجدید نظر کنیم. حمایت عاطفی، سوخت لازم برای حرکت به سمت تغییر است.
ترس از تغییر دادن دینامیک قدرت در رابطه
گاهی اوقات، ما ناخودآگاه از تغییر کردن خودداری میکنیم زیرا میترسیم که با تغییر کردن، دینامیک قدرت در رابطه تغییر کند. مثلا اگر همیشه در رابطه نقش غالب را داشتهایم، ممکن است از اینکه شریک عاطفیمان قویتر شود، بترسیم. برای غلبه بر این ترس، باید به این فکر کنیم که یک رابطه سالم و موفق بر پایه برابری و احترام متقابل بنا میشود. اگر شریک عاطفیمان قویتر شود، این به معنای این نیست که ما ضعیفتر شدهایم. بلکه به این معناست که رابطه ما متعادلتر و سالمتر شده است. ترس از تغییر قدرت، اغلب ریشه در ناامنیهای فردی دارد.
احساس درماندگی آموخته شده
درماندگی آموخته شده، حالتی است که در آن فرد پس از تجربه شکستهای مکرر، باور میکند که دیگر نمیتواند هیچ تغییری ایجاد کند. این حالت میتواند در روابط عاشقانه نیز رخ دهد. اگر بارها و بارها سعی کرده باشیم که رابطه خود را بهبود ببخشیم و موفق نشده باشیم، ممکن است احساس درماندگی کنیم و باور کنیم که دیگر نمیتوانیم تغییر کنیم. برای غلبه بر این حالت، باید به خودمان یادآوری کنیم که گذشته لزوماً پیشبینیکننده آینده نیست. در ضمن، باید سعی کنیم اهداف کوچک و قابل دستیابی را برای خود تعیین کنیم و با رسیدن به این اهداف، اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم. درماندگی آموخته شده، میتواند چرخه معیوبی از عدم تلاش و شکست را ایجاد کند.
کمبود آگاهی از خود
آگاهی از خود، توانایی شناخت احساسات، افکار، ارزشها و رفتارهای خود است. اگر آگاهی کمی از خود داشته باشیم، نمیتوانیم نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنیم و نمیتوانیم به طور موثر با چالشهای رابطه روبرو شویم. این امر باعث میشود که احساس کنیم نمیتوانیم تغییر کنیم. برای افزایش آگاهی از خود، میتوانیم از روشهای مختلفی استفاده کنیم، مانند نوشتن خاطرات، مدیتیشن، مشاوره و بازخورد گرفتن از دیگران. هر چه بیشتر خود را بشناسیم، بهتر میتوانیم در رابطه رفتار کنیم و به نیازها و خواستههای خود و شریک عاطفیمان پاسخ دهیم. بدون آگاهی از خود، نمیتوانیم به طور موثر رشد کنیم و تغییر کنیم.
مسائل حل نشده در رابطه
مسائل حل نشده در رابطه، مانند زخمهای کهنهای هستند که هر از گاهی سر باز میکنند و باعث درد و رنج میشوند.اگر مسائل مهم رابطه را نادیده بگیریم و سعی نکنیم آنها را حل کنیم، این مسائل به مرور زمان بزرگتر میشوند و میتوانند به رابطه آسیب جدی وارد کنند.این امر باعث میشود که احساس کنیم در رابطه گیر افتادهایم و نمیتوانیم تغییر کنیم.برای حل مسائل رابطه، باید به طور با صداقت و شفاف با شریک عاطفیمان صحبت کنیم و سعی کنیم دیدگاه او را درک کنیم.
در ضمن، باید حاضر به مصالحه باشیم و به دنبال راهحلهایی باشیم که منافع هر دو طرف را تامین کند.
اگر در حل مسائل رابطه مشکل داریم، میتوانیم از یک مشاور متخصص کمک بگیریم.مسائل حل نشده، مانند سدی در برابر جریان عشق و صمیمیت عمل میکنند.






